باید آرامآرام عشق ورزید،
آهسته، بیصدا،
و در سکوت، دوستش داشت.
محبتی که فریاد شود،
گاه رنج میآورد،
و شاید محبوب را
آهسته از ما دور کند.
محبوبی که بیخبر از احساس توست،
گاه به تو لبخند میزند،
با تو همکلام میشود،
همشانهات قدم میزند،
و با تو همصدا میگردد.
اما امان از آن لحظه،
که راز دلت را بداند...
شاید لبخندش کمرنگ شود،
قدمهایش از تو فاصله بگیرند،
و صدایش دیگر،
با صدای تو همراه نشود.
گاهی روزگار،
به شیوهای دردناک و غمانگیز،
سکوت را به تو میآموزد؛
چنان جانفرسا که غرورت
در لحظهای کوتاه فرو میریزد،
و وادارت میکند به سکوت...
سکوت،
برای نگفتنِ یک " دوستت دارم".